بقیه در ادامه مطلب
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
نرم افزار های مورد نیاز شما | 3 | 274 | mohammadjavad77 |
عیب کتاب | 0 | 201 | mohammadjavad77 |
نمره نسخه اول میهن ایبوک | 2 | 140 | mohammadjavad77 |
آموزش ساخت وبلاگ | 0 | 123 | mohammadjavad77 |
نمره نسخه دوم کتاب | 0 | 220 | mohammadjavad77 |
نمره کتاب | 0 | 365 | mohammadjavad77 |
دیگر مطالب شما | 0 | 216 | mohammadjavad77 |
نرم افزارهای شما | 0 | 257 | mohammadjavad77 |
بازی های شما | 0 | 225 | mohammadjavad77 |
مطالب مورد نیاز شما | 0 | 228 | mohammadjavad77 |
بقیه در ادامه مطلب
بقیه در ادامه مطلب
(ضرب المثل های شیرین ایرانی یکی از راه های آموزش سبک زندگی در قدیم و حال بوده و میباشد )
چون یك نفر به دقت تمام برای دیگری حرف بزند اما آخر كار ببیند كه حرفش در او اثر نكرده، این مثل را به زبان میآورد.
یك بابایی مستطیع شده بود و به مكه رفته بود و برگشته بود و شده بود حاجی و همه به او میگفتند: حاجلی (حاج علی)
اما یك دوست قدیمی داشت كه مثل قدیم باز به او میگفت: كللی (كل علی ـ كربلایی علی). مثل اینكه اصلاً قبول نداشت كه این بابا حاجی شده!
این بابا هم از آن آدمهایی بود كه تشنه عنوان و لقب هستند و دلشان لك زده برای عنوان! اگر هزار بلا سرشان بیاید راضیند اما به شرط اینكه اسم و عنوان آنها را با آب و تاب ببرند! حاج علی پیش خودش گفت: باید كاری بكنم تا رفیقم یادش بماند كه من حاجی شدهام به این جهت یك شب شام مفصلی تهیه دید و رفیقش را دعوت كرد. بعد از اینكه شام خوردند، نشستند به صحبت كردن و او صحبت را به سفر مكهاش كشاند و تا توانست توی كله رفیقش كرد كه حاجی شده
بقیه در ادامه مطلب!
دزد دریایی بعد از ۳ سال میره توی یه رستوران پیش دوست قدیمیش ….
دوستش خوشحال میشه و میبینه که دزد دریایی یه دست و یه پا نداره و جای اونا چوب گذاشته …
ازش میپرسه پات چی شده ؟؟
بقیه در ادامه مطلب
یه روز یه پسر انگلیسی میاد با طعنه به یک پسر مسلمون میگه:
بقیه در ادامه مطلب
یروز اصلا حالم خوب نبود. رفتم بیمارستان، آزمایش دادم. دکتر گفت: خونت غلیظ شده، باید رقیقش کنیم. گفتم: چرا غلیظ شده؟ من که در طول روز چیز زیادی نمیخورم، این چیزهایی هم که میخورم اشک چشمم را هم نمیتواند غلیظ کند چه برسد به خونم. گفت: دنیا همین است دیگر، کجای کار دنیا حساب و [...]
یروز اصلا حالم خوب نبود. رفتم بیمارستان، آزمایش دادم. دکتر گفت: خونت غلیظ شده، باید رقیقش کنیم. گفتم: چرا غلیظ شده؟ من که در طول روز چیز زیادی نمیخورم، این چیزهایی هم که میخورم اشک چشمم را هم نمیتواند غلیظ کند چه برسد به خونم. گفت: دنیا همین است دیگر، کجای کار دنیا حساب و کتاب دارد که غلظت خون شما داشته باشد؟
خلاصه دکتر شروع کرد به آمادهشدن برای رقیقکردن خون که گفتم: دکترجان آمپول رقیقکنندهتان که اروگوئهای نیست؟ گفت: چطور؟ گفتم: در روزنامه خواندهام رقیقکنندههای اروگوئهای خوب نیستند، زیادی رقیق میکنند، آدم ریق رحمت را سر میکشد. نگاهی عاقل اندر سفیه به من کرد و گفت: شما چرا حرفهای روزنامهها را باور میکنی؟ محصولات کشور اروگوئه خیلی هم محصولات خوبی هستند، اروگوئه کشور پیشرفتهای است، مگر ندیدی تیمشان قهرمان کوپا آمهریکا شد؟ گفتم: دکترجان چه ربطی دارد، بعد از آن سالی که فرانسه قهرمان جهان شد توی خونهای فرانسوی اچ.آی.وی مثبت پیدا شد مگر یادت نیست؟ گفت: اروگوئه را با فرانسه مقایسه نکن و اصلا حرف سیاسی نزن، اگر میخواهی حرف سیاسی بزنی از بیمارستان بیرونت میکنم. خوشحال شدم و هر چه توانستم حرف سیاسی زدم تا از بیمارستان بیرونم کردند
بقیه در ادامه مطللب.
بقیه در ادامه مطلب
خیلی خری !
علامه جعفری می گفت تو یکی از زیارتام که مشهد رفته بودم به امام رضا گفتم
«یا امام رضا دلم میخواد تو این زیارت خودمو از نظر تو بشناسم که چه جوری منو می بینی نشونه شم این باشه که تا وارد صحنت شدم
از اولین حرف اولین کسی که با من حرف می زنه من پیامتو بگیرم»
بقیه در ادامه مطلب
تعداد صفحات : 2