loading...
بزرگترین وبلاگ سرگرمی تفریحی
آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
نرم افزار های مورد نیاز شما 3 274 mohammadjavad77
عیب کتاب 0 201 mohammadjavad77
نمره نسخه اول میهن ایبوک 2 140 mohammadjavad77
آموزش ساخت وبلاگ 0 123 mohammadjavad77
نمره نسخه دوم کتاب 0 220 mohammadjavad77
نمره کتاب 0 365 mohammadjavad77
دیگر مطالب شما 0 216 mohammadjavad77
نرم افزارهای شما 0 257 mohammadjavad77
بازی های شما 0 225 mohammadjavad77
مطالب مورد نیاز شما 0 228 mohammadjavad77
مریم السادات کیش بافان بازدید : 61 سه شنبه 28 مرداد 1393 نظرات (1)
آیت‌الله مرعشی نجفی روزی برای خواندن خطبه عقدی به مراسمی خارج از شهر رفت هنگام بازگشت در کوچه‌ای متوجه می‌شود که یک فرد مست به سمت ایشان می‌آید.
مستی که با روضه اباعبدالله عاقبت بخیر شد!

به گزارش افکارنیوز، حجت‌الاسلام سیدمحمود مرعشی، فرزند آیت‌الله مرعشی نجفی در برنامه «ضیافت» شبکه قرآن و معارف سیما بیان داشت: مرحوم والد بزرگوارم دقیقاً در روز اربعین حسینی در نجف اشرف به دنیا آمد مادرشان زنی مؤمن بودند که در طول ۹ ماه بارداری تلاش داشتند هرگز غیبتی نکنند تا اثر بد بر روی فرزند و تربیت او نداشته باشد از طرفی بیان شده که ایشان در تمام مدت با وضو به فرزند تازه به دنیا آمده‌اش شیر می‌داده است.

admin بازدید : 55 سه شنبه 24 تیر 1393 نظرات (0)

دروغ چرا؟ بعضی ها جوان که بودند یواشکی یک کارهایی می کردند!


به گزارش جهان، صفحه گوگل پلاس حاج ابراهیم نوشت:


دروغ چرا؟ بعضی ها جوان که بودند یواشکی یک کارهایی می کردند!


http://s3.picofile.com/file/7627021826/edamematlab.gif

 

مریم السادات کیش بافان بازدید : 59 پنجشنبه 29 اسفند 1392 نظرات (0)

حمام رفتن بهلول!

بهلول گفت: مزد امروز حمام را هفته قبل که حمام آمده پرداخت نمودم و مزد آن روز حمام را امروز می پردازم تا شماها ادب و رعایت مشتری های خود را بنمایید.

حمام رفتن بهلول!

مریم السادات کیش بافان بازدید : 54 سه شنبه 27 اسفند 1392 نظرات (0)

 داستان کوتاه مورچه اما تاثیر گذار


01 MorcheWwW.KamYab.IR  داستان کوتاه مورچه اما تاثیر گذار

مورچه ای در پی جمع کردن دانه های جو از راهی می گذشت

و نزدیک کندوی عسل رسید. از بوی عسل دهانش آب افتاد

ولی کندو بر بالای سنگی قرار داشت و هر چه سعی کرد

از دیواره سنگی بالا رود و به کندو برسد نشد.

دست و پایش لیز می خورد و می افتاد…

مریم السادات کیش بافان بازدید : 66 سه شنبه 27 اسفند 1392 نظرات (0)

داستان کوتاه تاثیر گذار بخشندگی خدا

01 RahaWwW.KamYab.IR  داستان کوتاه تاثیر گذار بخشندگی خدا

روزی حضرت موسی (ع)رو به بارگاه ملکوتی خداوند کرد و از درگاهش درخواست نمود:بار الها، می خواهم بدترین بنده ات را ببینم.
admin بازدید : 121 پنجشنبه 08 اسفند 1392 نظرات (0)

داستان وقتی دوست دخترم را به خانه بردم

یه بنده خدایی میگفت :

 همه چیز رو ردیف کرده بودم

بابا و مامانم رو فرستادم خونه ی خاله و عمّه

خونه برای  دوست دخترم  آماده ی آماده بود

حساب همه چی رو هم کرده بودم

رفتم دنبال دوست دخترم

دیدم زودتر از من ، جایی که باهم قرار گذاشته بودیم ؛ منتظرمه

خدائیش دختر پایه ایه

خیلی دوسش دارم

من و اون وقتی همدیگرو دیدیم ، آروم و قرار نداشتیم

تو ذهن من فقط یه چیز میگذشت

اونم این که وقتی رفتیم خونه چطور ….

احتمالا اونم به همین چیزا فکر می کرد …

چون اولین بار بود که می خواستیم … رو تجربه کنیم

بقیه داستان در ادامه مطلب...
admin بازدید : 84 پنجشنبه 01 اسفند 1392 نظرات (0)

نامه نگاری های یک شهید 17 ساله

من تا حالا به جبهه نرفته ام و نمی دانم حال و هوای آنجا چگونه است ولی امیدوارم که خداوند ما بندگان سراپا تقصیر را هم مورد لطف خودش قرار دهد و از شربت غرور انگیز و مست کننده شهادت هم به ما بنوشاند. این تنها آرزوی من است. قلبم با شنیدن کلمه شهادت تندتر می زند و عطش پایان ناپذیری در رسیدن به این کمال در وجودم شعله می کشد...

بقیه داستان در ادامه مطلب...

admin بازدید : 60 پنجشنبه 17 بهمن 1392 نظرات (0)
عاقبت شوم بد حجابی زن همسایه و مرد قصاب (16+)

در یوسف آباد تهران، خانواده‌ای بود که مرد خانواده، کارمند اداره بود، و همسرش رعایت حجاب و شئون اسلامی را نمی‌کرد. روزی طبق معمول، مرد به اداره می‌رود و زن نیز پس از دادن صبحانة بچه‌ها به قصد خرید گوشت، از خانه بیرون می‌رود.

بقیه این داستان واقعی در ادامه مطلب...
مریم السادات کیش بافان بازدید : 99 دوشنبه 25 آذر 1392 نظرات (0)
وصیت نامه مرد خسیس!


روزی مرد خسیسی که تمام عمرش را صرف مال اندوزی کرده بود و پول و داریی زیادی جمع کرده بود، قبل از مرگ به زنش گفت: من می خواهم تمامی اموالم را به آن دنیا ببرم .او از زنش قول گرفت که تمامی پول هایش را به همراهش در تابوت دفن کند.زن نیز قول داد که چنین کند.چند روز بعد مرد خسیس دار فانی را وداع کرد

mohammad بازدید : 71 دوشنبه 22 مهر 1392 نظرات (0)
درست در اوج نااميدي و شکست در عشقم فکر مي کردم بايد جايگزيني براي نفر قبلي پيدا کنم. يک روز در يکي از شبکه هاي اينترنتي با سامان آشنا شدم. کم کم ارتباط مان صميمي تر شد. همه کارهايش را دوست داشتم بدون آنکه ذره اي روي رفتارهاي بدش فکر کنم.

تعداد صفحات : 12

درباره ما
این سایت یک سایت سرگرمی تفریحیه و امیدوارم از آن لذت ببرید. اگه سایت مشکلی داشت در قسمت نظرات یا انجمن اعلام کنید. ما حاضر به همکاری با همه ی کتاب های الکترونیکی هستیم. در ضمن اگه خواستین تبلیغاتون با قیمت کم در این سایت قرار بگیره در بخش نظرات اعلام کنید و در آخر برای حمایت ازما در انجمن سایت عضو بشین. باسپاس مدیریت سایت
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    کدام بخش وبلاگ بیشتر آپدیت شود؟
    به نظر شما سطح وبلاگ چگونه است؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 3962
  • کل نظرات : 177
  • افراد آنلاین : 7
  • تعداد اعضا : 64
  • آی پی امروز : 70
  • آی پی دیروز : 196
  • بازدید امروز : 83
  • باردید دیروز : 434
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 517
  • بازدید ماه : 2,750
  • بازدید سال : 68,445
  • بازدید کلی : 428,662
  • کدهای اختصاصی
    نمایش وضعیت در یاهو

    قالب های وبلاگ


    

    داستان کوتاه

    داستان کوتاه
    Google

    در اين وبلاگ
    در كل اينترنت

    کد جست و جوی گوگل

    
    وبلاگ

    دریافت کد آمارگیر سایت

    <