(ضرب المثل های شیرین ایرانی یکی از راه های آموزش سبک زندگی در قدیم و حال بوده و میباشد )
چون یك نفر به دقت تمام برای دیگری حرف بزند اما آخر كار ببیند كه حرفش در او اثر نكرده، این مثل را به زبان میآورد.
یك بابایی مستطیع شده بود و به مكه رفته بود و برگشته بود و شده بود حاجی و همه به او میگفتند: حاجلی (حاج علی)
اما یك
دوست قدیمی داشت كه مثل قدیم باز به او میگفت: كللی (كل علی ـ كربلایی
علی). مثل اینكه اصلاً قبول نداشت كه این بابا حاجی شده!
این بابا
هم از آن آدمهایی بود كه تشنه عنوان و لقب هستند و دلشان لك زده برای
عنوان! اگر هزار بلا سرشان بیاید راضیند اما به شرط اینكه اسم و عنوان
آنها را با آب و تاب ببرند! حاج علی پیش خودش گفت: باید كاری بكنم تا
رفیقم یادش بماند كه من حاجی شدهام به این جهت یك شب شام مفصلی تهیه دید
و رفیقش را دعوت كرد. بعد از اینكه شام خوردند، نشستند به صحبت كردن و
او صحبت را به سفر مكهاش كشاند و تا توانست توی كله رفیقش كرد كه حاجی
شده
بقیه در ادامه مطلب!