کنار خیابان ایستاده بودیم منتظر تاکسی.
یک تاکسی سمند زرد نگه داشت که روی صندلی های عقبش یه "زن و شوهر” یا
شایدم یه "خواهر و برادر” یا هر چیز دیگه نشسته بودن.
رفیقم عقب نشست و من هم صندلی جلو نشستم.
بقیه در ادامه مطلبرفیقم عقب نشست و من هم صندلی جلو نشستم.
براي نمايش ادامه اين مطلب بايد عضو شويد !
اگر قبلا ثبت نام کرديد ميتوانيد از فرم زير وارد شويد و مطلب رو مشاهده نماييد !