مينا اهل درس و مدرسه نبود و هر سال به زحمت قبول مي شد. اول مهر
مي گفت مي خواهم ترک تحصيل کنم اما با اصرار مادر به مدرسه مي رفت. از بس
سيما، خواهر بزرگش را به رخش کشيده بودند ديگر کلافه بود. وقتي کلاس سوم
دبيرستان، برايش خواستگاري پيدا شد
براي نمايش ادامه اين مطلب بايد عضو شويد !
اگر قبلا ثبت نام کرديد ميتوانيد از فرم زير وارد شويد و مطلب رو مشاهده نماييد !