ترم آخر بود و هرکس به فکر جمع و جور کردن واحدهاي درسي اش. همه بچه ها در تکاپو بودند تا مبادا درسي را قبول نشوند و کارشان به ترم بعد بکشد. من هم جدي تر از گذشته به فکر پاس کردن واحدها بودم. اما دل مشغولي ديگري هم داشتم.نمي دانم دقيقا کي اين حس در من به وجود آمد اما از همان روز بود که نگاهم به نازنين عوض ش
بقیه در ادامه مطلب
براي نمايش ادامه اين مطلب بايد عضو شويد !
اگر قبلا ثبت نام کرديد ميتوانيد از فرم زير وارد شويد و مطلب رو مشاهده نماييد !