عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
نرم افزار های مورد نیاز شما | 3 | 278 | mohammadjavad77 |
عیب کتاب | 0 | 205 | mohammadjavad77 |
نمره نسخه اول میهن ایبوک | 2 | 144 | mohammadjavad77 |
آموزش ساخت وبلاگ | 0 | 126 | mohammadjavad77 |
نمره نسخه دوم کتاب | 0 | 224 | mohammadjavad77 |
نمره کتاب | 0 | 368 | mohammadjavad77 |
دیگر مطالب شما | 0 | 222 | mohammadjavad77 |
نرم افزارهای شما | 0 | 262 | mohammadjavad77 |
بازی های شما | 0 | 229 | mohammadjavad77 |
مطالب مورد نیاز شما | 0 | 233 | mohammadjavad77 |
من و آذر به طور اتفاقي در يک کتابخانه با هم آشنا شديم. هر دو دنبال کتاب هاي درسي مشترکي بوديم و اين آغاز آشنايي ما بود. اين آشنايي خيلي زود به ازدواج منجر شد و ما عاشقانه همديگر را دوست داشتيم اما اين احساس ديري نپاييد و بعد از يک سال زندگي ما يکنواخت و کسل کننده شد. علت اين يکنواختي و کسالت دنياي متفاوت من و آذر بود. آذر دختر آرام، کم حرف و اهل هنر و کتاب و ... بود و من پسري پرانرژي و فعال و اهل مسافرت و مهماني و
بقیه در ادامه مطلب... .
هروقت از زهره مي پرسيدند مي خواهي چه کاره شوي؟ نه به دکتر شدن علاقه اي نشان مي داد و نه مهندس شدن، عاشق پرستاري بود. سال ها در بازي هاي کودکانه نقش پرستار را بازي مي کرد. وقتي وارد دبيرستان شد با وجود اين که همه مي گفتند چقدردر رياضي قوي است، علوم تجربي خواند و وقتي کنکور شرکت و رتبه خوبي کسب کرد بدون مشورت با ديگران که به او تحصيل در رشته هايي چون داروسازي وميکروبيولوژي را توصيه مي کردند رشته پرستاري را انتخاب کرد
بقیه در ادامه مطلب
تعداد صفحات : 12